چقدر دلم ضعف میره واسه کتابهایی که تو تهران میچرخه و از خیابوناش حرف میزنه. از آدمها از ترافیک . تو دل شهر اتفاق میفته. شخصیتها سیگار میکشند و از زندگی مینالند. از جلوی دانشگاه رد میشن و تاکسی و اتوبوس سوار میشن. من عشق میکنم و دلم میخواد کتاب تموم نشه. بعد از خوندن یک کتاب ششصد صفحه ای که اصلا دوست نداشتم حالا چقدر مزه میده کتاب روز خرگوش. چیزی شبیه لمس زندگی از راه دور. کتابی که دوست میدارم
ما هم میرسیم، اما کِی؟
کتاب ,تو ,دلم ,زندگی ,میشن ,دوست ,و از ,خوندن یک ,از خوندن ,بعد از ,یک کتاب
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت